باران نمنم میبارد. عطر خاک بارانخورده فضا را پر کرده است. امیر، درحالیکه روی نیمکت پارک نشسته و به صفحه گوشیاش زل زده، غرق در دنیای اینستاگرام است. لایکها و کامنتهای جدید، مثل جرقههای کوچکی در مغزش، حس لذت و رضایت را بیدار میکنند.
ناگهان، نوتیفیکیشنی روی صفحه ظاهر میشود: “دوست شما، علی، پستی جدید گذاشته است.” امیر با کنجکاوی پست را وارسی میکند. عکس، علی را در حال کوهنوردی نشان میدهد، با لبخندی پهن بر لب و منظرهای زیبا در پسزمینه.
امیر درحالیکه به عکس خیره میشود، به یاد آخرین باری میافتد که با علی به کوهنوردی رفته بودند. آن روز، آنها بدون گوشی و اینترنت، فقط از طبیعت و مصاحبت با هم لذت برده بودند.
او بهخاطر میآورد چقدر از آن حس لذت و رضایت واقعی دور شده است. لایکها و کامنتهای اینستاگرام، هرچند در ابتدا، حس خوبی به او میدهند، اما در نهایت، او را در دام مقایسه و رقابت گرفتار میکنند.
در دنیای امروز که به “عصر دیجیتال” معروف است، لذتها بهراحتی در دسترس هستند. از شبکههای اجتماعی گرفته تا بازیهای ویدئویی و پورنوگرافی، همهوهمه به دنبال تحریک سیستم پاداش مغز و ترشح هورمون دوپامین هستند. اما این لذتهای آنی و زودگذر وقتی دائماً تکرار شوند چه بهایی دارند؟ آیا افراط در لذت میتواند منجر به درد و رنج شود؟
در این مقاله، به بررسی رابطه پیچیده بین لذت و درد از نقطه نظر علوم اعصاب خواهیم پرداخت. خواهیم دید که چگونه افراط در لذت میتواند منجر به اعتیاد، افسردگی و آسیب شود. همچنین، به بررسی راهکارهایی برای یافتن تعادل در این دنیای پر از محرک خواهیم پرداخت.
آنچه در این مقاله میخوانید
دوپامین: هورمون لذت و اعتیاد
دوپامین یک ناقل عصبی است که نقش مهمی در سیستم پاداش مغز ایفا میکند. این هورمون در پاسخ به محرکهای لذتبخش مانند غذا، رابطه جنسی، داروها و مواد مخدر ترشح میشود و باعث ایجاد حس لذت و رضایت میشود.
دوپامین علاوه بر نقش مهمی که در سیستم پاداش مغز ایفا میکند، در شکلگیری عادتها هم نقش دارد. چرخه عادت شامل سه جزء است:
- نشانه: یک محرک یا علامت است که باعث شروع یک رفتار میشود.
- روال: رفتار یا عملی است که در پاسخ به نشانه انجام میشود.
- پاداش: نتیجه یا پیامد لذتبخشی است که پس از انجام رفتار حاصل میشود.

دوپامین در مرحله پاداش وارد این چرخه میشود و به تقویت ارتباط بین نشانه و رفتار کمک میکند. بهعبارتدیگر، هر چه پاداش یک رفتار بزرگتر باشد، موجب ترشح دوپامین بیشتری میشود و احتمال تکرار آن رفتار در آینده را بیشتر میکند.
بهعنوانمثال، هنگامی که نوتیفیکیشنی جدید در شبکههای اجتماعی دریافت میکنیم (محرک)، گوشی خود را برمیداریم و آن را چک میکنیم (رفتار) تا لایکها و کامنتهای جدید را ببینیم (پاداش). این پاداش باعث ترشح دوپامین در مغز میشود که ارتباط بین دریافت نوتیفیکیشن و چککردن گوشی را تقویت میکند و در نهایت، منجر به ایجاد عادت میشود.
آیا عادت بد همان اعتیاد است؟
اگرچه عادتهای بد و اعتیاد هر دو در نتیجه تکرار یک رفتار شکل میگیرند، اما تفاوتهای مهمی بین آنها وجود دارد. عادتهای بد معمولاً بهصورت ناخودآگاه و بدون تفکر انجام میشوند، درحالیکه اعتیاد شامل یک میل شدید و غیرقابلکنترل به انجام یک رفتار است، حتی اگر این رفتار عواقب منفی داشته باشد.
عادتهای بد معمولاً قابلتغییر هستند، درحالیکه رهایی از اعتیاد نیاز به تلاش و اراده بیشتری دارد و در بسیاری از موارد، نیاز به کمک حرفهای وجود دارد.
در نهایت، میتوان گفت که عادتهای بد میتوانند زمینهساز اعتیاد شوند. اما هر عادت بدی لزوماً اعتیاد بهحساب نمیآید.
به نظر میرسد هر چه یک ماده شیمیایی یا رفتار باعث ترشح دوپامین بیشتر و در مدت کوتاهتری شود، از پتانسیل اعتیادآور بالاتری برخوردار است. میتوان دوپامین را نوعی “سکه” برای سیستم پاداش مغز در نظر گرفت. هر چه سکه بیشتری به قلک عادتها بریزید، احتمال وابستگی به آن رفتار یا ماده بیشتر خواهد شد.
بهعنوانمثال، سطح دوپامین در نتیجه مصرف شکلات ۵۵٪ ، رابطه جنسی ۱۰۰٪ ، نیکوتین ۱۵۰٪ و کوکائین ۲۲۵٪ افزایش مییابد. آمفتامین که ماده مؤثر داروهایی مانند آدرال است باعث افزایش شدید ۱۰۰۰٪ در سطح دوپامین میشود.
این افزایش شدید و ناگهانی دوپامین، باعث میشود مغز به سطح بالایی از دوپامین عادت کند و در نتیجه بعد از مدتی برای رسیدن به همان سطح از لذت، به محرکهای قویتر و بیشتری نیاز داشته باشد. به همین دلیل است که موادی مانند آمفتامین و کوکائین از پتانسیل اعتیادآور بسیار بالاتری برخوردار هستند.

تعادل لذت و درد
مغز ما به طور طبیعی به دنبال حفظ تعادل بین لذت و درد است. هنگامی که به طور مکرر در معرض لذتهای شدید قرار میگیریم، مغز ما برای حفظ تعادل، آستانه تحمل درد را افزایش میدهد. بهعبارتدیگر، ما بهتدریج نسبت به درد بیحستر میشویم و برای رسیدن به همان سطح از لذت به محرکهای قویتر و بیشتری نیاز پیدا میکنیم.
این رابطه توضیح میدهد چرا افراد معتاد به مواد مخدر، بهتدریج به دوزهای بالاتر و خطرناکتری از مواد نیاز پیدا میکنند. مغز آنها به سطح بالایی از دوپامین عادت کرده و برای رسیدن به همان سطح از لذت، به محرکهای قویتر و بیشتری نیاز دارد.
فرار از درد
در دنیای امروز، بسیاری از افراد به دنبال فرار از درد و رنج هستند. آنها به مواد مخدر، الکل، پورنوگرافی، بازیهای ویدئویی و شبکههای اجتماعی پناه میبرند تا از احساسات ناخوشایند خود فرار کنند. اما این فرار، موقتی و گولزننده است.
از نظر علوم اعصاب، لذت و درد به طور پیچیدهای به هم مرتبط هستند؛ چون در مغز ما در مناطق مشترک و با مکانیسمهای مشابهای پردازش میشوند. بهعبارتی لذت و درد؛ مانند دو کفه ترازو عمل میکنند.
زمانی که ما تجربه لذتبخشی داریم، دوپامین در مسیر پاداش مغز ترشح میشود و کفه ترازو به سمت لذت سنگینتر میشود. هر چه این کفه بیشتر و سریعتر به سمت لذت سنگین شود، لذت بیشتری را تجربه میکنیم.
اما مغز به دنبال حفظ تعادل است و نمیخواهد کفه ترازو برای مدت طولانی به یک سمت سنگین بماند. به همین دلیل، مکانیسمهای خود تنظیمی را فعال میکند تا تعادل را برقرار کند.

این مکانیسمهای خود تنظیمی باعث میشوند پس از تجربه لذت، کفه ترازو به سمت درد سنگینتر شود. بهعبارتدیگر، هر لذتی، یک درد یا ناراحتی به دنبال خواهد داشت.
این ارتباط پیچیده بین لذت و درد، توضیح میدهد چرا افراط در لذت میتواند منجر به درد و رنج بیشتری شود. بهعنوانمثال، مصرف بیش از حد مواد مخدر یا الکل، در ابتدا باعث ایجاد حس لذت میشود، اما در نهایت، منجر به خماری، اضطراب و افسردگی خواهد شد.
روزه دوپامین: راهی برای بازگشت به تعادل
یکی از راهکارهای مؤثر برای مقابله با اعتیاد و یافتن تعادل در عصر دیجیتال، “روزه دوپامین” است. روزه دوپامین به معنای پرهیز از محرکهای لذتبخشی مانند شبکههای اجتماعی، بازیهای ویدئویی، پورنوگرافی و مواد مخدر است.
با انجام روزه دوپامین، مغز ما بهتدریج به سطح پایینتری از دوپامین عادت میکند و در نتیجه، آستانه تحمل درد کاهش مییابد. بهعبارتدیگر، بهتدریج نسبت به درد حساستر میشویم و میتوانیم از لذتهای ساده و طبیعی زندگی لذت ببریم.
صداقت رادیکال: کلید رهایی از اعتیاد
یکی دیگر از راهکارهای مؤثر برای مقابله با اعتیاد، “صداقت رادیکال” است. صداقت رادیکال به معنای پذیرش و گفتن حقیقت در مورد اعتیاد است، حتی اگر این حقیقت دردناک و شرمآور باشد.
با گفتن حقیقت در مورد اعتیاد، میتوانیم از انزوا و شرم رهایی پیدا کنیم و به دنبال کمک و حمایت دیگران باشیم. همچنین، صداقت رادیکال کمک میکند تا مسئولیت بیشتری را در قبال رفتارهای خود بپذیریم و در مسیر بهبود قرار گیریم.
شرم اجتماعی: انگیزهای برای تغییر
شرم اجتماعی میتواند بهعنوان انگیزهای برای تغییر رفتار و رهایی از اعتیاد عمل کند. هنگامی که در مورد اعتیاد خود با دیگران صحبت میکنیم و از آنها کمک میگیریم، احساس شرم و انزوا کاهش مییابد و در نتیجه، میتوانیم باانگیزه بیشتری مسیر بهبود را طی کنیم.
همچنین، شرم اجتماعی باعث میشود تا از حضور در گروههای حمایتی مانند الکلیها یا معتادین گمنام بهرهمند شویم یا از تجربیات و حمایتهای دیگران استفاده کنیم.
زندگی معنادار: مسیری برای رهایی
یافتن معنا و هدف در زندگی کمک میکند تا به زندگی سالم و پربار بازگردیم. هنگامی که هدف و معنای زندگی را در یابیم، لذتهای زودگذر را رها خواهیم کرد و به تعادل میرسیم.

نتیجهگیری
در عصر دیجیتال، لذتها در دسترس هستند، اما این لذتهای آنی و زودگذر میتوانند به بهای گزافی تمام شوند. افراط در لذت میتواند منجر به اعتیاد، افسردگی و حتی مرگ شود.
برای یافتن تعادل و زندگی سالم در این دنیای پر از محرک، باید به دنبال راهکارهایی برای مدیریت مصرف لذتها باشیم. روزه دوپامین، صداقت رادیکال، شرم اجتماعی و یافتن معنا و هدف در زندگی، از جمله راهکارهایی هستند که میتوانند در این مسیر دوستان ما باشند.
در نهایت، باید به یاد داشته باشیم که رهایی از اعتیاد و یافتن تعادل، یک سفر طولانی و پر پیچوخم است. با تلاش و اراده، میتوانیم بر این چالش غلبه کنیم و به زندگی پربار و متعالی دست یابیم.
برگرفته از کتاب:
Dopamin Nation-By: Dr. Anna Lembke-2021